يک فنجان چاي با يوسف مراديان

 

 

 

وارد باند نشدم، ضرر کردم اما پشيمان نيستم!
 
بانی فیلم آنلاین:
 
بانی فیلم- گروه تلویزیون- مجتبي احمدي:  يوسف مراديان معتقد است چون وارد هيچ باندي نشدم و در گروه هيچ يک از دوستان انتخاب بازيگر نبودم، خيلي ضرر کردم، امّا امروز پشيمان نيستم و انگيزه اي دو برابر هم دارد. بازيگر فيلم هاي «لاک پشت»، «دوستان»، «آواز خوان»، «آقاي رئيس جمهور»، «غزل»، «بوي گل سرخ»، «رستگاري در 20/8 دقيقه»، «سوگند»، «غريبه» و... که سال گذشته با مسعود کيميايي فيلم سينمايي «متروپل» را تجربه کرده است، اگر چه به واسطه بازي در سريال «رخصت» قدرت ا... صلح ميرزايي و شخصيت سعيد مهمان اين فنجان چاي شده امّا اصولاً حضور سينمايي اش به چند سريال محدود مي شود؛ از جمله «مردان آنجلس»، «کلانتر»، «بوي خوش زندگي»، «کارآگاه علوي»، «گلريزان»، «چه کسي به امير شليک کرد» و... مي چربد. او در اين گفت و گو حتي از علت کم کاري هايش در تلويزيون هم مي گويد:
 
 
 آقاي مراديان پس از سريال «رخصت» مشغول کار جديدي نشديد؟
ـ دو مورد کار بوده دوستان تماس گرفتند صحبت هايي داشتيم، ولي هنوز چيزي قطعي نيست. فيلمنامه را خواندم، ولي مذاکرات ادامه دارد. ضمن اينکه يکي دو هفته است کار ما به پايان رسيده و هنوز خيلي نگذشته است.
اصولاً در اين سالها خيلي پر کار هم نبوديد. اگر چه سال گذشته را با فيلم «متروپل» پشت سر گذاشتيد؟
ـ اتفاقاً من دوست دارم اين مورد را توضيح دهم. خيلي پيش مي آيد که دوستان زياد در اين مورد سوال مي کنند، حتي دوستان بازيگر من هم در اين باره بارها گفته اند. شغل اصلي من بازيگري است و عملاً شغل دومي ندارم و تنها از اين راه امرار معاش مي کنم. تجربه به من ثابت کرده هر آنچه دارم همان را هزينه کنم در زندگي، پس نمي تواند ماديات صرفا در اولويت قرار بگيرد. خدا را شکر زندگي در جريان است و لطف الهي هميشه شامل حال من بوده و هيچ گاه در زندگي لنگ نمانده ام. در مورد کار معتقد هستم نبايد حضور در کاري را صرفا با نگاه مادي پذيرفت.
با اين شرايط من به عنوان يوسف مراديان براي خودم اولويت هايي دارم، پس بايد براي حضور در يک کار آنها را مدنظر داشته باشم.
اينکه صرفاً به خاطر يک دستمزد يا دوستي و رفاقت و گذران زندگي سر کاري بروم تا به حال وجود نداشته، اصولاً هرگز با چنين تفکري کنار نيامده ام. معتقدم اگر من جز با عشق و علاقه و ارادت به يک نقش و احساس مسئوليت به آن کار حضور در پروژه اي را بپذيرم به آن کار خيانت کرده ام.
و اين نگاه قطعاً کار شما را براي زندگي و البته انتخاب پيشنهادها سخت مي کند؟
ـ بله اتفاقاً سخت است، ولي اگر شما نگاهي به کارنامه کاري من داشته باشيد از همان زمان ورود، هيچ وقت از سوي مخاطبان بابت کاري گوش من گرفته نشده است. يعني اينکه هيچ وقت به من نگفته اند اين چه نقشي است که بازي کردي؟ چرا تو در اين کار حضور داري؟
بله واقعاً اين نگاه کارم را سخت کرده است، امّا احساس من اين است ما هر طوري کار و انتخاب کنيم در نهايت ديده خواهد شد. من هميشه با دوستان، اساتيد و بزرگواراني که در کنارم بوده اند، مشورت کرده ام. شايد آن عزيزان هم معتقدند من هر کاري را نبايد بپذيرم. يک مقدار بايد با صبوري و حوصله بيشتر و حتي تحقيق مفصل کار را پذيرفت.
در گفته هايتان از اولويت هايي در انتخاب يک اثر براي همکاري و به خصوص ايفاي نقش گفتيد براي شما معيارهايي که در اولويتند کدام گزينه ها هستند؟
ـ دو ويژگي براي من بسيار تاثيرگذار است؛ حرف اول را کارگردان مي زند و بعد فيلمنامه، يعني اگر اين دو مناسب باشند حتماً اتفاق مساعدي رخ خواهد داد. يعني اگر به ايده آل نرسيم، حداقل به يک اتفاق مناسب مي رسيم.
حداقل قابل دفاع؟!
ـ حتماً، يعني وقتي کارگردان داراي تفکر است سبک کاري خودش را دارد و به کارش اعتماد و اعتقاد دارد، بخشي از ماجرا حل است. حالا اگر فيلمنامه خوب و قوي هم در دست داشته باشد به من يوسف اجازه مي دهد که اولاً بپذيريم و ثانيا به وجد مي آورد تا با يک نقش فراز و نشيب هايي را تجربه کنم و در نهايت يک اتفاق خوب را در کنار يک تيم کار بلد رقم بزنم. با اين تعريف من اين دو معيار را هميشه مدنظر دارم. غايت آرزوي من اين است که بتوانم با بزرگان سينماي اين مملکت همکاري داشته باشم. همانطور که اشاره کرديد من پارسال با آقاي کيميايي کار کردم و يکي از بهترين خاطراتم در عرصه بازيگري رقم خورد.
و انصافاً حضوري موفق جلوي دوربين کيميايي داشتيد.
ـ بحث موفق بودن من نيست، بحث ابر مردي به نام مسعود کيميايي است که خوب مي داند از بازيگرش چگونه بازي بگيرد، چگونه فضا را اداره کند و چگونه تيمش را هدايت کند. يعني ممکن است با گفتن يک کلمه سر آن پلان به خصوص، مرا کاملاً آماده ايفاي آن نقش کند. چون اين اتفاق واقعاً براي من رخ داده اين مثال را زدم. ما نياز داريم با يک کارگردان کاربلد و بزرگوار کار کنيم که با يک فيلمنامه مناسب مي تواند اتفاقي را که بايد رقم بزند. در اين شرايط خود بازيگر هم حس و حال خوبي دارد. مي دانيد سالها از حضور من در عرصه سينما مي گذرد. در کارنامه من چندين و چند فيلم سينمايي (20 فيلم) و چند سريال تلويزيوني که اکثراً «الف» بوده اند وجود دارد، در ژانر قرآني، در ژانر تاريخ معاصر (کاراگاه علوي) و... خدا را شکر مي کنم که همگي قابل دفاع هستند.
و با اين همه حساسيت و نقطه نظر در قبول پيشنهاد يک کار، سريال «رخصت» و کار با قدرت ا... صلح ميرزايي چگونه اتفاق افتاد؟
ـ خيلي وقت پيش قرار بود من با آقاي صلح ميرزايي همکاري داشته باشم. سالها پيش ما با هم آشنا شده بوديم ولي اين اتفاق رخ نداد تا فيلمنامه اين سريال، را خواندم، نگاه قصه را دوست داشتم. وقتي با آقاي صلح ميرزايي صحبت کردم خيلي زود متوجه شدم هم ايشان مي خواهند يک کار دلي انجام دهند و هم من دنبال يک کار دلي براي تلويزيون هستم. هميشه اين نقد از سوي مردم و حتي همکاران وارد بوده که چرا ما تو را در تلويزيون نمي بينيم!؟
و جواب شما؟!
ـ من هميشه مي گفتم اگر کار مناسبي پيش بيايد حتماً کار خواهم کرد. اگر شرايط فراهم شود و نقشي پيش بيايد که احساس کنم آن نقش و يا کاراکتر مرا کمي به چالش خواهد کشيد، محاوره اي تر اينکه مرا کمي وسوسه کند حتماً قبول مي کنم.
و سعيد سريال «رخصت» اين وجوه را براي شما ايجاد مي کرد؟
ـ بله واقعاً سعيد اين خصوصيات را داشت. ما از روزي که کار را شروع کرديم تا روزي که کار تمام شد و با هم خداحافظي کرديم يک فضاي حاکم کاملاً صميمي، دوستانه و با انرژي مثبت حاکم بود. ما به دور از هر گونه تنش و يا بي نظمي کار کرديم...
به رغم شرايط مالي نامناسب پروژه...
ـ بله، خود شما بهتر مي دانيد که اکثر پروژه ها به لحاظ شرايط مالي اوضاع مناسبي را پشت سر نمي گذارند. بودجه لازم آن طور که بايد به پروژه ها تزريق نمي شود. امّا آن فضايي که خواست تصويربرداري اين سريال بود به کمک دوستان در اين پروژه ايجاد شد. رابطه بين عوامل سريال از بازيگر گرفته تا تيم توليد و تدارکات و... به بهترين شکل ممکن ايجاد شده بود. سريال يک بستر خوب فراهم کرد تا من بخواهم در  اين سريال و شخصيت سعيد را تجربه کنم. خدا را شکر مي کنم بازخورد خوبي از مخاطب مي گيرم، خوشحالم.
براي برخي از نقش ها که سعيد هم مي تواند يک جورهايي شبيه به آنها باشد بازيگر نياز دارد جدا از اطلاعات تکنيکي و توان حسي اش، کمي هم از اعتقاد و نگاه قلبي اش مايه بگذارد. در واقع برخي لحظات کاراکتر با تکنيک در نمي آيد؟
ـ موافقم، همين طور است. دوستي چندي پيش به من گفت فکر نمي کنيد بيش از حد به سمت نماز خواندن، قرآن و... رفتيد؟ گفتم دوست خوبم در سينماي همه دنيا از غرب گرفته تا شرق، از آمريکا و هاليوود گرفته تا باليوود و هندوستان نگاه مذهبي و اعتقادي مگر وارد سينما نشده است؟! در واقع ما ديده ايم که همه انسان ها در همه حال به يک جايي وصل مي شوند و اعتقادشان فرياد رسشان مي شود. يک بچه که مي رود زمين بخورد ما ناخودآگاه مي گوييم «يا علي»، اين جزئي از فرهنگ ماست. ما در اين فضا بزرگ شديم. ما با اين ادبيات از بچگي رشد کرديم. اين نگاه به اعتقاد ما بر مي گردد و با ما در همه حال همراه است. حالا وقتي که کار به فرزند امير المومنين مي رسد، به مردي که يکي از باشکوه ترين شخصيت هاي تاريخ اسلام است، ماجرا کمي متفاوت مي شود. من خودم خيلي حتي دوست داشتم خودم را يک جورهايي به دست اين قضايا بسپارم! همانطور که شما گفتيد ما تجربه سالها کار را اگر به عنوان بازيگر قبول شده باشيم داريم، تکنيک ها را هم مي شناسيم ولي يک جا ديگر احساس مي کنيم بايد دل به کار بدهيم. شما درست مي گوييد با شما موافقم يک جا ديگر بازيگر بايد خودش را رها کند و به فضا بسپارد. به شما بگويم در اين شرايط بايد خودتان را به صداقت آن نقش و فضا بسپاريد و با دل بازي کنيد و گرنه تظاهر خواهد بود و شايد اصلاً شکل ديگري به خودش بگيرد. امّا باور کنيد در همان گپ و گفت هاي ابتدايي با آقاي صلح ميرزايي احساس کردم ايشان هم عاشق اهل بيت هستند. من اين را در صورت و چشم هايشان حس کردم و ديدم.
به نظرم نمي شود بي اعتقاد يکسري از کارها را انجام داد.
ـ من جلوي دوربين بودم و ايشان را شما نديده ايد و من ديده ام. گاهي حس مي کردم پشت مانيتور حال خوبي دارد و سرمست شده. يعني به وجد آمده از اتفاقي که جلوي دوربين رخ داده است. آقاي صلح ميرزايي نه پيش من است و نه الان با شماست، بدون هيچ تعارف و اغراق بايد بگويم اين حس و حال را در وجود ايشان و کارشان ديدم، از کارگردان تا عوامل ديگر که با اعتقاد و عشق فارغ از هر گونه منيت براي سريال رخصت زحمت کشيدند و از بستر موجود نهايت استفاده را بردند ما بخشي از سريال را به لحاظ زماني متناسب با همين دوره يعني در محرم و اوايل صفر کار کرديم در واقع فضاي حاکم در جامعه نيز در سريال موجود است.
 
 
 
در واقع اتمسفر موجود در جامعه نيز با شما همراه بود؟
ـ بله و باور کنيد به همين دليل هر کجا که مي رفتيم نهايت همکاري را با کار داشتند. خداوند کمک کرد تا اين سريال به نتيجه برسد. خدا راشکر تا امروز باز خوردهاي خوبي شنيده ام.
و اما شخصيت سعيد که با چند وجه در اين قصه تعريف شده بود، از سپيدي ها تا نمايي خاکستري...
ـ زماني که ما شروع به صحبت کرديم تقريباٌ پنج تا شش قسمت از سريال نوشته شده بود. ولي آقاي صلح ميرزايي از A  تا Z  قصه و شخصيت را براي من تعريف کردند. يعني گفته بودند که قرار نيست سعيد کاراکتري يکدست و تخت باشد. سعيد اين گونه تعريف شد که حتماٌ فراز و فرودهايي خواهد داشت. طوري سعيد براي من تعريف شد که هر بازيگري اگر بود به اعتقاد من برايش وسوسه مي شد. يک جورهايي قصه و شخصيت آدم را به فکر فرو مي برد. خود آقاي صلح ميرزايي معتقد بودند پيگير خواهند بود و با وسواس قصه را پيش خواهند برد و اتفاقاٌ با اشراف روي فيلمنامه کار را جلو بردند. من سعيد را خوب شناختم.
 نمي دانم چقدر قبول داريد معمولاٌ در آثار مناسبتي مرتبط با فضاي ماه محرم و گاه ماه مبارک رمضان، شخصيت ها به دليل فرا زميني ديده شدن از سوي مخاطب پس زده مي شوند. اشتباه و خطاي کاراکتر در سريال «رخصت» کمک مي کند تا اين اتفاق براي سعيد رخ ندهد شما به عنوان بازيگر در اين مسير چه جنس بازي را اتخاذ کرديد؟
ـ ببينيد من در خانواده اي معتقد به نماز، روزه و مسائل مذهبي به دنيا آمده ام و هميشه اين فضا جزئي از زندگي من بوده است. در مورد سعيد هم شباهتي اين گونه حس مي شود. او پدري داشته که کارهاي خيرخواهانه انجام مي داده و حالا از تنها پسرش خواسته که پس از مرگ اين ميراث را حفظ کند و راهش را ادامه دهد. او جوان است و نسبت به پدرش کم تجربه تر، تمام تلاش اش را به خرج مي دهد. اما يک جاهايي زود قضاوت مي کند و عجولانه تصميم مي گيرد و من همان روز اول از آقاي صلح ميرزايي خواستم که تمام لحظات مرا جلوي دوربين کنترل کند و مراقب باشد من به سمت و سوي تک بعدي شدن نروم. عين ديالوگ بين من و کارگردان مطرح شد. مراقب بوديم در اين سريال مناسبتي که به قول شما گامي به آن سمت شعار زدگي مي رود  نگاهي اينگونه نداشته باشيم. برخورد سعيد با فرزندش را شما مي بينيد. او به پسرش مي گويد قرآن را چگونه مي خوانيد، پسر مي گويد با وضو، شما هيچ جبر و اجباري در اين رفتار نمي بينيد. اين يک درس است براي من پدر که اگر قرار فرزندم به اين سمت سوق داده شود، نبايد به زور باشد بلکه بايد با عشق همراه شود. خودم هم سعي کردم مراقبت کنم ضمن اينکه شما مي دانيد که ما بايد به فيلمنامه هم وفادار مي مانديم.
به نظرم اگر سريال در همان 10 شب ابتدايي محرم پخش مي شد، بازخورد بهتري داشت؟
ـ خيلي خيلي بهتر، متاسفانه ما يک مقدار کار را ديرتر شروع کرديم. کافي بود ما يک ماه زودتر سريال را کليد مي زديم تا به موقع به پخش برسد.
توقف ما بين توليد هم البته بي تاثير نبود؟
ـ بله روزهاي پاياني سريال در همان توقف  به وقفه افتاد. باز خدا را شکر در همين ايام سريال روي آنتن رفت و ديده شد.
کارنامه سينمايي شما به مراتب غني تر از حضور سريالي تان است، در روزگاري که خيلي از سينمايي ها به تلويزيون آمدند شما روي خوشي به تلويزيون نشان نداديد يا به قولي آنچناني تلويزيوني نشديد، اين مسئله جدا از بحث هاي ابتدايي اين گفت و گو دليل ديگري هم مي تواند داشته باشد؟
ـ سوال خوبي پرسيديد، دوست دارم راجع به اين مسئله يا شما گپ بزنم. من کارم را با فيلم سينمايي «لاک پشت» در سال 79 و بعد از «اصحاب کهف» آغاز کردم. بعد از آن با فيلم سينمايي «دوستان» به شکل حرفه اي وارد عرصه سينما شدم. در آن زمان خيلي باب نبود که سينمايي ها به تلويزيون بيايند...
اما به يکباره با افت کيفي سينما و شرايط اکران و توليد اين اتفاق افتاد. چه به لحاظ کارگردان بازيگر به تلويزيون آمدند و برخي حضور موفق و گاه ناموفق حتي داشتند؟
ـ بله خيلي از کارگردان ها و حتي بازيگران بزرگ و به نام اين مملکت به تلويزيون آمدند. آن زمان من هم کانديداي اول خيلي از کارهاي تلويزيوني بودم که حالا نمي خواهم از آن نام ببرم چون فکر نمي کنم.  گفتن آن امروز محلي از اعراب داشته باشد. ولي بردمن هيچ ترس مي گويم امثال من يوسف مراديان به دليل اينکه هيچ وقت وارد هيچ باند يا گروهي نشديم نتوانستيم به آنچه بايد دست پيدا کنيم. در واقع چون نرفتيم و وارد باند اين عزيزان که خوشان را  انتخاب بازيگر نامگذاري کرده اند و مسئول انتخاب بازيگران سريال هاي مختلف هستند نشديم، کنار مانديم. من به شهامت مي گويم اگر وارد اين باندها نشدم، پشيمان نيستم علي رغم اينکه خيلي هم به من صدمه زدند. خدا راشکر مي کنم که به سمت اين آدم ها و باندهايشان نرفتم و حضور من در سينما و تلويزيون تنها با خواست خداوند بوده و او مرا کمک کرده و بعد از خداي بزرگ هم، عزيزان و بزرگواراني که مرا به کار دعوت کردند. از اينجا مي گويم رفتار اين دوستان انگيزه مرا دو چندان کرده و تصميم دارم با انرژي چند برابر در سينما و تلويزيون فعاليت کنم.
حرف آخر و...
ـ دوست دارم بعد از کار با استاد کيميايي، يک فيلم مناسب ديگر را تجربه کنم، با کارگردانان صاحب نام و بزرگ سينما کار کنم و دوباره اگر شرايط مهيا شود با استاد مسعود کيميايي همکاري کنم. تلاشم را بيش از پيش به خرج مي دهم تا حضوري موفق و پر رنگ داشته باشم. شما بدانيد شيطنت هاي دوستان انگيزه هاي من يوسف مراديان را به عنوان يک بازيگر مستقل دو چندان کرده است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 4 بهمن 1393برچسب:, | 12:24 | نویسنده : مانا |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.